لیلی و مجنون داستانی عربی است که حقیقت یا افسانه بودن آن جای بحث بسیار دارد. در ادبیات عرب شعرهای زیادی در وصف لیلی و عشق سوزناک او وجود دارد، که به مجنون یا قیس عامری نسبت می‌دهند، اما ظاهراً از شاعران مختلفی بوده‌است. داستان لیلی و مجنون در ادبیات فارسی نیز مشهور بوده‌است، تا این‌که در سال ۵۸۴ هجری قمری «حکیم جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف» معروف به نظامی گنجوی آن را به عنوان سومین گنج از پنج گنج خود به نظم می‌آورد. این داستان جز جانمایهٔ آن، که افسانه‌ای عربی است، بیشترش آفریدهٔ ذهن خلاق و طبع موزون استاد بزرگ شهر گنجه، (نظامی) است و آن‌چنان در ادبیات فارسی و کشورهای همسایه مورد توجه قرار گرفته‌است که پس از او ۳۸ شاعر فارسی زبان، ۱۳ شاعر ترک، و ۱ شاعر اردو به تقلید از نظامی، این داستان را به نظم آورده‌اند.

البته ما وقتی اول دبیرستان بودیم یه شعر درباره مجنون بود معلممون که توضیح میداد می گفت لیلی و قیس و از هم جدا کردن که قیس دیونه میشه و اسم مجنون و رووش میذارن و سر به بیابون میذاره.....لیلی ام که یه روایت میگه دق میکنه....

یه چیزی که واسه من خیلی جالب بود این بود که مجنون انقد رفته بود در خونه لیلی و لیلی در و باز نکرده بود........مجنون دیگه خسته میشه وقتی لیلی میپرسه کیه میگه تویی.....که لیلی در بالاخره باز میکنه ...کار با صحت داستان ندارم..این یه روایته اما محتواش قشنگه تو عرفانم همینه عارفا میگن ما انقد غرق عشق میشیم که من وخدا نباشه یعنی همونطور که خدا از روحش در ما دمیده مام به خدا میرسیم یکی میشم....همنطر که چوب خشک میشکنیم صداش در میاد مام که از خدا دوریم نباید صدامون در بیاد؟

بیخیل نمیخوام از بحثمون منحرف شیم...درسته لیلی و جنون واقعا عاشق بدن عشقی که شاید غیر ممکنه تو این جهان پیدا کنیم چون عشقا کثیف شدن هدفا تغییر کردن....نیدونم نظر شما چیه؟؟؟!!

اونا سختی کشیدن واس هم مردن اما در عوض این عشق اسمشون موند البته خدا مارو به هم ابسته کرد تا بتونیم تو این دنیا دوام بیاری بتنیم دوریشو تحمل کنیم اما ما ها نامرد شدیم......

کاش هنوز میتونستیم تو این دنیا ان عشق به وجود میوردیم همدیگرو بیشتر دوست داشتیم و به هم نامردی نمیکردیم و دو رویی و دروغ وو از دلامون پاک یکردیم و راحت دل نمیکندیم......تا شاید باز لیلی مجنونی به وجود میومد این همه ادم از.........نمینالیدن.........

خدایا دستامونو بگیر.....